"او" چند روزی است می گوید می خواهد روز عید غدیر را روزه بگیرد، بعد از اتفاق های عید قربان یک حس عجیبی توی همه مان به وجود آمده، بغضی که هنوز راه گلو را بسته و حالی که نمی خواهد خوب شود... امسال گویی عید غدیر چیزهای دیگری برای گفتن دارد که شاید درستش این باشد که آمادگی ما برای درکش بیشتر شده، یک غدیر می گویی و هزار بغض فروخفته زبان باز می کند، درد حرف های آخر پیامبر و تعبیر وارونه ی کسانی روزی از نزدیکان بودند، صدای کوبیدن وحشیانه به در و آتش و در نیمه سوخته و دیوار و میخ و مادر، دست های بسته ی حیدر، فرق شکافته ی ابوتراب، مظلومیت حسن و ...حیعص....