ناردخت

به شکوه آنچه بازیچه نیست بیندیش.

ناردخت

به شکوه آنچه بازیچه نیست بیندیش.

ناردخت

اینجا از دغدغه های روزانه ام می نویسم، به طبع بیشترشان خانمانه است تا عمومی، اما هیچ منعی برای ورود آقایان نمی بینم، غیر از اینکه هنگام کامنت گذاشتن رعایت حدود را داشته باشند...

>

چالش های زندگی

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۲۰ ب.ظ
توی شهری زندگی می کنم که مردم در عین دارا بودن از اعتقادات مذهبی خیلی اهل حجاب کامل و پوشش متعارف مذهبی نیستند، خصوصا از وقتی دولت امید و اعتدال روی کار آمد همان مانتو های کوتاه و شال ها مدلشان عوض شد، مانتو ها اکثرا چیزی به اسم دکمه ندارند تا بتوان بستشان و شال و روسری هم ...
توی این وضعیت پوشش چادر را انتخاب کرده ام و اما با توجه به شرجی بودن بیش از حد هوا در بهار و تابستان، خیلی هم سختم می شود و پاییز و زمستان هم به خاطر آب و هوای بارانی امانی باقی نمی ماند اما همیشه راضی بوده ام از این پوشش، چرا که خیلی وقت ها دیده نشده ام، کمتر پیش آمده است که سنگینی نگاهی را روی خودم حس کنم، مرد مغازه دار یا به اکراه جواب سوالم را می دهد یا می خواهد خیلی زود ردم کند و دلیلی برای پرچانگی نمی بیند، دخترهای همکلاسی هم فکر کنند من از تکنولوژی و جهان امروز بویی نبرده ام  و یکجوری نگاهم می کنند وقتی میبینند با تسلط بیشتری انگلیسی حرف می زنم و بیشتر از دنیای امروز سر در می آورم، همکلاسی های مرد هم می دانند وقتی سلامم می کنند نباید بترسند از اینکه هزار جور صفحه برایشان گذاشته می شود...  خلاصه اش اینکه ممکن است خیلی وقت ها لذت پیچیدن باد توی موهایم را حس نکنم و توی چله ی تابستان هم ساق انداخته باشم توی دستم و هی گرم ترم شود اما از نظر روانی همیشه راحت بوده ام، حرص نخورده ام بابت خیلی بی رفتاری هایی که به شخصیت زنانه ام توهین کرده اند و من را ندیده اند و فقط جنسیتم را دیده ام...


اما هر وقت که به شهرهای مذهبی سفر کرده ام دیگر آن آرامش روانی را  نداشته ام، دیگر چادرم مرا متمایز از دیگران نمی کرد، دیگر هشدار دهنده ای نبود برای دیگران که من از خیلی رفتارها خوشم نمی آید، دلم نمی خواهد نگاهی رویم باشد و دلم نمی خواهد پرچانگی بشنوم و دلم نمی خواهد کسی از کنارم رد شود و چیزی بگوید و... بعد از آخرین سفرم به یکی از همین شهرهای مذهبی که به نوعی داشتن حجاب چادر اجباری به نظر می رسد لازم دیدم کمی تجدید نظر کنم روی حجابم، بیشتر فکر کنم در مورد حجاب و به حقیقت حجاب بیشتر توجه کنم، حالا فکر می کنم حجاب کامل در شرایط و مکان های مختلف تعاریفشات فرق می کند، مثلا من هیچ وقت توی شهر خودم دستکش و پوشیه نخواهم داشت اما تصمیم گرفته ام توی این شهری های به اصطلاح مذهبی حتما خودم را مجهز به آنها کنم. یا توی شهر خودم هیچ ترسی ندارم از اینکه همسرم همراهم نباشد و بیرون بروم اما توی این شهرها بدون حضور او قدمی از قدم بر ندارم...


اما سوالی که این چند روز خیلی فکرم را مشغول کرده این است که بهتر است ظاهر آدم ها شبیه افکارشان باشد یا همه از یک ظاهر متحد الشکل برخوردار باشند با اینکه ممکن است آن را قبول نداشته باشند و رفتارشان مطابق با آن ظاهر نباشد؟
البته که اعتقادم این است که همه باید مطابق قانون کشور از حداقل هایی پیروی کنند، یعنی نداشتن حجاب توی یک کشور اسلامی اصلا نمی گنجد اما دارا بودن از پوششی که لازمه ی انتخابش تفکری شکل یافته است را برای تمام سطوح افکار نمی پسندم...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۳
ناردخت

نظرات  (۵)

۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۴۲ واقعیت سوسک زده

من برعکس در شهرهای مذهبی ارامش بیشتری داشته ام

پاسخ:
چقدر خوب... :)))
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۴۳ پلڪــــ شیشـہ اے
واقعاً توی شهرای شمالی سخته. وووییی. از هوای شرجی متنفرم. خیلی اذیت می شم.

+ به نظرم بستگی به شهرش داره البته. بعضی جاها نگاه های سنگین روی آدم زیادند.



پاسخ:
برای ما که به این آب و هوا عادت کردیم خیلی هم سخت نیست..
من تازه تو شهری مثل منجیل که بادش معروفه هم زندگی کردم:)))

آخه پلک جانم مثلا توی یه شهری که اگه پر باشه از روحانی و تو از همون ها همون رفتاری رو ببینی که تازه جونای شهر خودت نمیبینی واقعا تحملش سخت میشه...
باز هم متن خوب و با ارزشی را از شما خواندم.
البته در بعضی از لحظات قلم تان به لحاظ عدم درک حال ، نمیتوانم نظری اظهار کنم.
اما حکم کلی " عدم آرامش در شهرهای مذهبی" کمی همراه با عصبانیت به نظرم میرسه.
گرچه من خودم هم تجربه خوبی از زندگی موقت در یک شهر مذهبی را ندارم.
گاهی اختلاف فرهنگی با اقلیم جدید میتونه باعث این دلخوری فرهنگی میشه
پاسخ:
ممنون از لطف شما.

بله شاید از عصبانیت من بوده... و البته تفاوت فرهنگی واقعا خیلی تاثیر گذاره رو رفتار آدم ها..
گرچه من هم مدتیه که خیلی حساس تر شدم و نمی دونم این حساس بودن چقدر خوبه.. چرا که شهرمن و حتی خونواده ی من حجابی بیشتر از چیزی که الان دارم رو نمی پسندند در صورتی که من الان با این حجاب دیگه احساس آرامشی که قبلا داشتم رو ندارم...
نگاه خوبی بود
من ساکن قم هستم ولی در شهر های دیگر حال و هوای خوب مذهبی بودن بیشتر است
شاید دلایلش اینها نباشد که شما فرمودید ولی احسنت به حجابتان 
موید باشید


سربزنید
پاسخ:
و یا به نطرم نمی شود خیلی از رفتاری را که به عادت در شهرهای مذهبی دیده می شود را گذاشت به پای تعهد به دین و مذهب.. عرف فرق می کند...

همانطور که گفتم توی شهر من یک چادر می تواند اسمش حجاب باشد اما توی شهری که همه به نوعی مجبور به گذاشتن چادر هستند دیگر چادر پوشیدن نمی تواند ملاکی باشد برای انسان مذهبی و غیر مذهبی...
۰۷ آبان ۹۵ ، ۲۲:۲۷ ارکیده س ی
سلام

مطلب خوب شما در کانال انقلابیست منتشر شد

خدا قوت

https://telegram.me/enghelabist

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی