ناردخت

به شکوه آنچه بازیچه نیست بیندیش.

ناردخت

به شکوه آنچه بازیچه نیست بیندیش.

ناردخت

اینجا از دغدغه های روزانه ام می نویسم، به طبع بیشترشان خانمانه است تا عمومی، اما هیچ منعی برای ورود آقایان نمی بینم، غیر از اینکه هنگام کامنت گذاشتن رعایت حدود را داشته باشند...

>

يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۲ ب.ظ



تازگی ها نقل مکان کرده ایم به خانه ای جدید و پر رفت و آمد. توی هر طبقه خانه هایمان آنقدر به هم نزدیک است که حالا می دانیم همسایه مان بچه ی کوچکش را چطور آرام می کند و یا بدون اینکه بخواهیم فضولی کرده باشیم می دانیم با چه کسانی بیشتر در رفت و آمدند اما نشده است که رو در رو با هم در ارتباط باشیم و همدیگر را بشناسیم. وقتی هم که همه ی مان از یک سری امکانات مشاع استفاده می کنیم لازم است همه برای حفظ آن تلاش کنیم. این چیزی است که همسایه ی کناریمان خیلی دلش نمی خواهد به آن پای بند باشد. هر وقت که دلش می خواست زباله هایش را از خانه خارج می کرد و کل فضا را شیرآبه می گرفت و یکی دو روزی طول می کشید تا مرد خانه یادش بماند آنها را بیرون ببرد. به خاطر خودمان چندباری شده بود که فضا را تمیز کرده بودیم اما برای اینکه رسم نشود ادامه نداده بودیمش. همسایه ی دیگری هم چندباری اقدام به تمیزی کرد اما آن یکی همسایه همچنان به بی اعتنایی اش به تمیز ماندن محیط ادامه می داد. تا اینکه یک روز تمام خانه ی مان مورد حجوم سوسک های کوچک قرار گرفت و آنقدر زیاد بودند که نمی دانستم در مقابلشان چه کاری باید انجام بدهم فقط نگران عضو نوپا و بی دفاع خانواده بودم و بدون معطلی دست به دامن جارو برقی شده و افتادم به جان خانه. همزمان هر گوشه ایی را چندبار میشستم و جارو می کشیدم، از آن حجم گسترده سوسک ها کم شد اما تمام نه!
خلاصه که سمپاشی را تنها راه باقی مانده دیدیم و برای همین چندروزی مجبور شدیم دور از خانه باشیم. بعد از برگشتن متوجه شدم فضا ضد عفونی شده است و این خبر از آن داشت که دیگر خانه ها هم مورد حجوم واقع شده اند. همسایه روبرویی هم سطل زباله اش را به خارج از خانه منتقل کرده بود با خودم گفتم حتما می خواهد به آن یکی همسایه یاد بدهد زباله ها را باید به این شکل به بیرون منتقل کرد. وارد خانه شدم و همینطور داشتم به شیوه ی انتقاد این همسایه فکر می کردم که دیدم در همسایه کناریمان را می زند. بعد از احول پرسی گفت که می خواهد آشغال هایش را ببرد بیرون و اگر او هم چیزی دارد بدهد که یک دفعه با هم ببرتشان. همسایه ی مان کمی تعارف کرد و بعد هم کیسه ی زباله را به او سپرد و بعد از آن هم دیگر خبری از شیرابه و حشرات آزاردهنده ی دیگر نبود.
حال من خوشحال هستم به خاطر وجود همسایه ی با فرهنگی که در کنار ما زندگی می کند و اینقدر خوب می داند چطور انتقاد کند و چطور راه درست را یاد بدهد بدون اینکه ناراجتی پیش بیاید.
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۲۸
ناردخت

نظرات  (۲)

۱۹ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۱۹ صحبتِ جانانه
سلام
هجوم درسته

پماد ه خمیریه امها بخرید قدر نخود نخود بدارید گوشه کنار تو مسیر سوسکها
سم پاشی خطرناکه، نکنید لطفا
۰۹ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۶ هادی اسماعیلی فضل

سلام وب خوبی دارین . بنده هم تک بیت همراه با عکس نوشته کار می کنم خوشحال میشیم در خدمتتون باشیم.


چه کرده برق لبت با دلم؟ نمی دانم
همیشه کشته ی یک اتصال کوتاهم

همیشه زجر دشمن شادی آور نیست گاهی هم
دل یک گربه با مرگ سگی ولگرد می گیرد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی