امروز که مشغول جمع و جور کردن کارهای ارائه درسی بودم که نمره اش خیلی برایم مهم است و طبق معمول لپ تاپ را نه روی میز که مثل همیشه روی پاهایم گذاشته بودم، بر حسب اتفاق فکر کنم وقتی دنبال مطلبی بین کاغذ های دور و اطرافم می گشتم لپ تاپ با دهانی آویزان در حال افتادن و کج شدن بود که من را بایکی از ویژگی هایی از خودش آشنا کرد که تا امروز که از عمر 4-5 ساله اش می گذرد، نکرده بود!
خدای من، صفحه اش اتو روتیت است، می چرخد برای خودش و من این را تا امروز نمی دانستم! آنقدر شوکه شده بودم که چند بار چپ و راستش کردم، از هر جهت نگاهش کردم تا باورم شود که خودش است، چیزی تغییر نکرده است و من چطور توی تمام این سال ها این را نمی دانستم! حالا به جای اینکه حواسم را به درست کردن پاورپوینت کرده باشم دنبال نقاط پنهان دیگری می گردم که تا امروز کشفشان نکرده ام! آرام و با ترس و لرز دستم را به صفحه اش می زنم که نکند تاچ اسکرین هم باشد و این را هم رو نکرده باشد تا امروز.
توی همین حس و حال، به خودم می گویم چه قدر ویژگی های متنوع توی تمام چیزهایی که با آنها در ارتباطم و ممکن است اثرات مثبتی فراوانی هم روی زندگی ام بگذارد، وجود دارد و من از آنها بی خبرم، و مهم تر از همه چه کارهایی که می شود از دست خودم بر بیاید و چون من آگاه به توانا بودن نبوده ام، نتوانسته ام آنها را از خودم مطالبه کنم!
خدای من، صفحه اش اتو روتیت است، می چرخد برای خودش و من این را تا امروز نمی دانستم! آنقدر شوکه شده بودم که چند بار چپ و راستش کردم، از هر جهت نگاهش کردم تا باورم شود که خودش است، چیزی تغییر نکرده است و من چطور توی تمام این سال ها این را نمی دانستم! حالا به جای اینکه حواسم را به درست کردن پاورپوینت کرده باشم دنبال نقاط پنهان دیگری می گردم که تا امروز کشفشان نکرده ام! آرام و با ترس و لرز دستم را به صفحه اش می زنم که نکند تاچ اسکرین هم باشد و این را هم رو نکرده باشد تا امروز.
توی همین حس و حال، به خودم می گویم چه قدر ویژگی های متنوع توی تمام چیزهایی که با آنها در ارتباطم و ممکن است اثرات مثبتی فراوانی هم روی زندگی ام بگذارد، وجود دارد و من از آنها بی خبرم، و مهم تر از همه چه کارهایی که می شود از دست خودم بر بیاید و چون من آگاه به توانا بودن نبوده ام، نتوانسته ام آنها را از خودم مطالبه کنم!