بس است دیگر..
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۱ ب.ظ
یک سلسله اتفاق باعث شده بود تا بیشتر به قضاوت کردن دیگران و قضاوت شدن خودم فکر کنم، از گوشه و کنار هم بارها شنیده بودم که اخلاقی تر است وقتی چیزی شنیدیم ، چیزی دیدم به خودمان بگوییم ان شاءلله که این طور نیست یا من اشتباه متوجه شده ام. اما وقتی تصویر آن پیراهنی را دیدم که بسته به این که کدام نیمکره ات فعال تر باشد یک رنگی میدیدی واقعا دچار انقلاب درونی شدم، با خودم می گفتم این یکی را با چشم های خودم دیده ام، خودم تجربه اش کرده ام، اما نمی توانم به کسی که غیر من می بیند بگویم اشتباه کرده است... چرا که با توجه به متر و اندازه ی خودش تجربه ای داشته و به نظر خودش هم کاملا درست است... بعد از آن عکس روی اول تمام فکر هایم برچسب قضاوت نکن زده شد، می دیدم می گفتم نمی توانی قضاوتش کنی، می شنیدم می گفتم نمی توانی قضاوتش کنی ... آنقدر رویش حساس شده ام که "او" گاهی می گوید شبیه مادربزرگ ها شده ای، هرچه می خواهیم بگویم یک دلیلی می آوری برایش.. واقعا همین است... یک وقت هایی یک چیزهایی به ذهنم می رسد که خودم هم تعجب می کنم که این همه انعطاف چه طور توی افکارم ایجاد شده،.. برای این شب ها یکی از تغییراتی که از خدا بخواهیم همین باشد.. کمکمان کند قضاوت نکنیم دیگران را، مدام توی کووک آدم های دیگر نباشیم، مدام ننشینیم به نقد دیگران، هرکس برای خودش تفکری دارد، هرکس با منطقش زندگی می کند، ما آدم ها محکوم به فکر کردن هستیم و چه بد که تمام فکرمان را مشغول دیگران کنیم، چقدر زیانکار خواهیم بود که وقتمان را خرج دیگرانی کنیم که هیچ سودی هم نخواهد داشت... یک وقتی می توانی از وقتت انفاق کنی به شرط اینکه هدفت اصلاح باشد، هدفت به دست آوردن چیز بزرگتری باشد .. اما اینکه یک ذره بین گرفته باشیم مدام تک تک رفتار و حرف ها و نگاه های آدم های دیگر را بررسی کنیم که کجایش با معیارهای ما یکی نیست و آن ها را به نقد بنشینیم و از آن هم بدتر آنها تمسخر کنیم واقعا نهایت خسران است.. اصلا یک به من چه ی بزرگ باید باشد که مدام بکوبد توی سرت که به من چه! فلانی تند تند حرف می زند، به من چه، فلانی رنگ لباس هایش یک جوری است و اصلا هم شبیه خود نمایی نیست، به من چه، فلانی این طوری غذا می خورد، به من چه، فلانی برای زندگی اش فلان برنامه را دارد، به من چه، فلانی می خواهد روزه اش را با بامیه افطار کند، به من چه! واقعا به من چه که بخواهم توی مسائل خصوصی دیگران دخالت کنم؟ چرا پای دین که به میان می آید نهی از منکر و امر به معروف می شود تجاوز به حریم شخصی اما قضاوت و دخالت کردن مسائل خصوصی دیگران می شود حسنه؟!
* شاید هیچ وقت عنوانش نکنم اما از تمام کسانی که توی مسائل شخصی ام دخالت می کنن و برای برنامه ریزی هایم بدون اینکه بخواهم نظری می دهند و دلشان می خواهد مثل یک گوسفند مطابق میلشان رفتار کنم برائت می جویم!
** یک ناردخت به شدت ناراحت از اتفاق های پیش آمده!
*** با تمام این قضایا ممکن است هنوز هم آدم های دیگر را قضاوت کنم و هنوز مبرا از این رفتار نیستم، اما تلاشم این است تا جایی که می توانم از این کار دور شوم!
* شاید هیچ وقت عنوانش نکنم اما از تمام کسانی که توی مسائل شخصی ام دخالت می کنن و برای برنامه ریزی هایم بدون اینکه بخواهم نظری می دهند و دلشان می خواهد مثل یک گوسفند مطابق میلشان رفتار کنم برائت می جویم!
** یک ناردخت به شدت ناراحت از اتفاق های پیش آمده!
*** با تمام این قضایا ممکن است هنوز هم آدم های دیگر را قضاوت کنم و هنوز مبرا از این رفتار نیستم، اما تلاشم این است تا جایی که می توانم از این کار دور شوم!
۹۴/۰۴/۱۶
آیهی مربوط به این موضوع هم در سوره حجرات، آیهی12 آمده است:
«وَ لا َتجَسسوا»