ناردخت

به شکوه آنچه بازیچه نیست بیندیش.

ناردخت

به شکوه آنچه بازیچه نیست بیندیش.

ناردخت

اینجا از دغدغه های روزانه ام می نویسم، به طبع بیشترشان خانمانه است تا عمومی، اما هیچ منعی برای ورود آقایان نمی بینم، غیر از اینکه هنگام کامنت گذاشتن رعایت حدود را داشته باشند...

>

*

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۳۸ ق.ظ
دقیقا نمی دانم چند ساله بودم که کامپیوتر به عنوان عنصری نو ظهور وارد خانواده مان شد، اولش جز کلاس برایم چیز دیگری نداشت، تحت محیط داس بود و چند دکمه می زدیم و دیگر نمی دانم چه می شد، حقیقتا فراموش کرده ام بعد از زدن چند دکمه چه اتفاقی می افتاد فقط یادم است برادارم برنامه نویسی را یاد گرفته بود و او می توانست استفاده ی بیشتری از کامپیوتر داشته باشد، بعد از آن هم فکر کنم سیستم عامل مان ارتقاع یافت، می توانستم با برادر کوچکم سرِ بازی مارکو مسابقه بگذاریم و چقدر برایمان هیجان انگیز بود، البته بازی اش را قبلا با سونی تا ته اش رفته بودیم اما با کامپیوتر گوبا مزه ی دیگری داشت، از ویندوز 95 اش را یادم هست، آن موقع ها بابا و مامان برایمان سی دی های آموزش زبان گرفته بودند و الحق که سی دی خوبی بود، هم زبانمان را تقویت کرده بود، هم لحجه مان را، بعد از آن هم بازی های رنگ و وارنگ وارد زندگی مان شدند، از فیفا گرفته تا هزار چیز دیگر، چقدر ذوق کردیم وقتی فیفایی آمد که گزارشگرانش ایرانی بودند و تیم ایران هم جزوشان بود، آن موقع ها عادل فردوسی پور تازه آمده بود و هنوز جوجه به حساب می آمد، همین جواد خیابانی که حالا حرف زدنش برایمان حکم جک تعریف کردن را دارد آن روزها توی اوج بود،  حتی یادم است وقتی توی بازی حرفه ایی شده بودیم میرفتیم ایران و آرژانتین را انتخاب می کردیم و سوراخشان می کردیم! دلمان می خواست حداقال توی رویاهایمان همیشه شکست خورده نباشیم، فوتبالمان آن روزها خیلی درب و داغان بود ( البته بهتر از این روزها بود) ، اما یک عده جوان که آن روزها خیلی غیرت داشتند و دور هم جمع شدند و  یکی شان دایی بود که پشت مدافعان یک فرصت خوب ساخت برای خداداد... و توی دروازه ... توی دروازه... گــلــــــــ گل برای ایران..

ویندوز ما آن موقع 98 بود،  آن روزها را خوب یادم است، دیگر استفاده ما از کامپیوتر شکل دیگری پیدا کرده بود و فهمیده بود آن را نساخته اند برای بازی کردن، هر بار که ویندوز جدید می آمد برادرم نصب می کرد و البته باقی نرم افزار ها را هم، ما تنها یوزرهای کامپیوتر بودیم و ادمین براردم، آن روزها نمی دانستم ویندوز و هر نرم افزار دیگری باید لایسنس داشته باشد، نمی دانستیم خودی ها نسخه اصلی را کرک می کنند و می دهند دستمان ، نمی دانستیم آن هزار تومانی که با اکراه برای سی دی می دهیم در حقیقت مفت است، هنوز البته اینترنت را نشناخته بودم و فکرش را نمی کردم روزی برسد خودم جزو کسانی باشم که دلش می خواهد همیشه آپ تو دیت باشد، جدیدترین هر چیز را روی سیتیمش نصب کند و این حرف ها...

برادرم راهی یزد شد برای گرفتن کارشناسی اش، آن زمان اولین مواجه رو در روی من با کامپیوتر بود، یادم است اولین ویندوزم را با چه استرسی نصب کردم، آن زمان به عقلم نرسیده بود با همان اینترنت دایل آپ سرچ کنم نحوه ویندوز نصب کردن را، تکیه کرده بودم به همه ی چیزی که از کارهای داداش و حرف هایش یادم مانده بود، از سر غرور هیچ وقت خدا مثل آدم ننشسته بودم پیشش که این ها را یادم دهد، فقط می دانستم با نصب ویندوز چیز زیادی از دست نمی دهیم، جز همه ی آنچه در دسکتاپ است و هر چه در درایو C، آن وقت ها هم مثل الان نبودم که کلی دانلود کرده باشم و همه چیز را ریخته باشم توی دسکتاپ، هیچ وقت یادم نمی رود آن نفس عمیقی را که بعد از روشن شدن بی عیب کامپیوتر کشیدم، حس فتح اورست را داشتم..

بعد از آن دیگر برادرم روی هوش کامپیوتری ام حساب می کرد و من را به عنوان وردست خودش قبول داشت، بعد بعدش هم دیگر رفته بودم سراغ استفاده های بیشتر و دیگر کاربر حرفه ایی شده بودم برای خودم. اما تا اینجا همه اش پیش زمینه بود، برای چیزی که تمام خاطرات این همه سال را پیش رویم آورد، توی تنظیمات می گشتم دنبال گزینه ایی که ببینم مثلا کسی پیدا می شود که از متن کپی کرده باشد یا نه، بی حوصله بودم و خیلی پی اش را نگرفتم، آمار کاربران برایم جالب تر بود، بعد از این همه مدت رفتم از چند و چونش سر در آورم یک هو چیزی نگاهم را جلب کرد، از میان تمام افرادی که از سیستم عامل های مختلف استفاده می کنند، یکی را یافتم که ویندوزش 95 بود، مغز فانتزی ام فوری دلش خواست حدس بزند این کاربر محترم ویندوز 95 کیست که هیچ نشانه ایی جز نگاه کردن به تمام پست ها نگذاشته است، مغزم پیش خودش فکر کرد شاید یک نفر بوده که از همان سال هایی که ویندوز 95 ، ویندوز قالب بود بُعد زمان را شکسته و آمده اینجا و حالا دارد توی وبلاگ ها می چرخد و فکر می کند این ها پیغام هاییست که از انسان های دیگر کُرات دریافت می کند، یا شاید خودم هستم که وقتی دلم خیلی کوچک بود و برادرم اجازه نمی داد خیلی زیاد از کامپیوتر استفاده کنیم، غصه خورده بودم به خدا گفته بودم آینده ام را نشانم دهد، یا شاید یک نفر تمام این سال ها را خواب بوده و حالا تازه از خواب بیدار شده است و تازه وارد دنیای جدید شده، لابد حالا خیلی سرش داغ کرده از این همه تغییری که توی دنیا اتفاق اتفاده، یا شاید پدر بزرگی است که به تازگی انباری شان را تمیز کرده و چشمش افتاده به کامپیوتر قدیمی پسرش که حالا مهاجرت کرده کانادا و به هزار زور و زحمت همه ی این وسایل را آورده توی خانه و کلی زحمت کشیده استفاده از کامپوتر را یاد بگیرد تا ببیند چگونه می تواند با  کامپیوتر با پسرش گفت و گوی تصویری داشته باشد، یا شاید یک خانم تقریبا سن و سال دار با عینک ته استکانی ، که توی مطب یک دکتر پیر، که تمام مریض هایش افراد خاص و همیشگی هستند باشد که تصمیم گرفته یک نواختی روزانه اش را به هم بزند، یا پسر جوانی که تازه رفته سربازی و توی بخشی کار می کند که کامپیوتر و اینترنت دارد و می تواند وقت هایی که دلش خواست توی اینترنت بپلکد(اصلا توی سربازی اینترنت هست آیا؟!)، یا شاید ... :)

کاربر محترم ویندوز 95، نمی دانم تو کدام یک از فرضایتی هستی که به ذهن من رسیده ای، اما دوست دارم  دوباره بیایی و اگر دلت خواست این بار نشانی از خودت به جا بگذاری، البته می دانم تو ممکن است هیچ کدام از این فرضیات نباشی اما از تو ممنون بابات اینکه باعث شدی خاطرات چندین ساله توی ذهنم مرور شود..




*عنوان اصلی این متن این بود: "کابر ویندوز 95 عزیز"، البته میدانم رسم نیست عنوان را این پایین بنویسند، اما دلم خواست در انتها معلوم شود این نوشته طولانی به چه کسی تعلق دارد:)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۱
ناردخت

نظرات  (۶)

ازاین خیالات دوست داشتنی من هم جور دیگرش را دارم :-)
پاسخ:
:)
۱۲ دی ۹۲ ، ۰۷:۰۲ محمد مهدی
شاید روبوت بوده همه‌ش. منتها سال ساخت‌ش قدیمی بوده. ازون روبوت قدیمیا!
پاسخ:
اوهوم، شاید؛..

لذت بردم.

با خط بخط نوشته هایتان ما هم رفتیم با سالهای دور...

پاسخ:
فکر کنم باز اون سال ها شما مثل برادر من بودید و بیشتر خاطره دارید از اون روزا..:)
سلام
شما چقدر پیشرفته بودید ! ما فکر کنم از همان ویندوز 95 کامپیوتر دار شدیم و البته من هیچ وقت با کامپیوتر ارتباط صمیمانه ای برقرار نکردم . اما این خاطرات را به نوعی پشت سر گذاشته ام.
پاسخ:
والا پیشرفته که برادرم بود با وجود اینکه سن زیادی نداشت اما علاقه اش به کامپیوتر باعث شد ما هم زودتر از خیلی از خونواده ها داشتن اش رو تجربه کنیم، اما من هم رابطه ی صمیمانه ایی باهاش داشتم، شده لپ تاپ به بغل خوابم برده، یا خیلی چیزهایی دیگه که در این مجال نمی گنجه، اما همین بس که سلطان دانلود یکی از لقب های منه:)
سلام
وقتی توی آمارگیر زده ویندوز 95 دلیلی نمیشه طرف واقعا با ویندوز 95 اومده باشه... میشه تغییراتی توی تنظیمات سیستم و مرورگر انجام داد که ویندوز و حتی مرور گر چیز دیگه ای بیفته ! برای مثال الان سیستم عامل من ویندوزه ولی میتونم کاری کنم که برای همه ی آمارگیرهای دیگه مک بیفته یا ویندوز 98.
یه حالت دیگه هم وجود داره. دقت کردید وقتی پست جدید میذارید کلی آیپی جدید میریزه توی وبلاگتون؟ و معمولا از چینه و آمریکا و چند تا کشور اروپایی دیگه؟
اینا روبات هستن و یه نسخه از وبلاگتون رو ذخیره میکنن برای روز مبادا...
پاسخ:
ممنون از اطلاعاتی که بهم دادین، گرچه به این اندازه دانش تو این زمینه نداشتم، اما فکر کردم چون تمام پست ها پشت هم خونده ممکنه یه مخاطب باشه نه روبات، بعد اینکه ربات ها برای کدام روز مبادا این ها رو ذخیره می کنند؟ این کپی که تو حق مالکیت نوشته کار همین ربات هاست ؟

اما به هر حال همین که این آدم یا روبات با اون ویندوز باعث شد خاطراتی مرور شه و البته از طریق شما اطلاعاتی به من اضافه شه برام عالیه :)
سلام!
ببخشید من توی کامنت قبل جنبه دراماتیک پست رو داغون کردم!
مالکیت معنوی مربوط به کسانی میشه که یه تیکه از متن رو کپی کردن...روبات ها صفحه ها رو کامل ذخیره میکنن.
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی